همیشه از جایی شروع میشوی
مثلا میخندی، با پیراهنی پر
از شکوفههای لبانت کنارم مینشینی!
زبانت را زیر زبانم میگذاری!
و مرا به رفتن
به ماندن
به
چیدن گلهای پیراهنت وا میداری!
همیشه
از جایی شروع میشوی
مثلا
چشمانم را می گیری، تا یاختههایت را بغل کنم
نفس
نفس بزنم!
و
بگویم
سوسن؟
صنوبر؟
یاس؟
و
تو بر گردنم گل بکاری !
همیشه
از جایی شروع می شوی که دوستت دارم ...
....

من شاعر نیستم که بتوانم کارشناسانه و فنی شعری را نقد کنم . اما همینقدر می دانم که ارزش شعر به فایده ی آن است ..